هیلاری پس از ترک پست خود در وزارت خارجه آمریکا، در 10 ژوئن 2014 کتاب خاطراتش را تحت عنوان "انتخابهای سخت" منتشر کرد. این کتاب به موضوعاتی همچون کشته شدن اسامه بنلادن، سرنگونی رژیم قذافی در لیبی، خروج نظامیان آمریکایی از افغانستان و عراق، انقلابهای عربی، سیاستهای مرتبط با ایران و کره شمالی، افزایش قدرت چین و روابط با روسیه و متحدان آمریکا میپردازد.
فصل پنجم کتاب به بیان خاطرات کلینتون با موضوع برمه (میانمار) میپردازد که این فصل، "برمه: خانم و ژنرالها" نام دارد. گروه بینالملل مشرق قصد دارد طی روزهای آتی متن کامل فصل مربوط به چین در کتاب "انتخابهای سخت" را در چند شماره منتشر کند.
بخش چهارم/فصل "برمه: خانم و ژنرالها"
در انتخابات سال 2010 بر خلاف سال 1990، خبری از پیروزی چشمگیر دموکراسی خواهان نبود. در عوض همانطور که انتظار می رفت حزب مورد حمایت ارتش توانست به یک پیروزی قاطع دست یابد. گروه های مخالف رژیم و سازمان های بین المللی مدافع حقوق بشر به آمریکا پیوستند و همگی با یکدیگر تقلب گسترده در انتخابات این کشور را محکوم کردند. رژیم برمه به روزنامه نگاران و ناظران خارجی اجازه نداده بود تا بر روند برگزاری انتخابات نظارت داشته باشند. تمام این مسائل قابل پیش بینی و ناامید کننده بود. ژنرال ها بار دیگر فرصت حرکت به سوی دموکراسی و وفاق ملی را از دست داده بودند. در حالیکه مردم برمه روز به روز در فقر و انزوای بیشتری فرو می رفتند.
با وجود آنکه نتایج انتخابات ناامید کننده بود، یک هفته پس از آن در نوامبر 2010 ژنرال های ارتش طی یک اقدام غیرمنتظره به حبس خانگی سوچی پایان دادند. پس از آن نیز تان شو اعلام بازنشستگی کرد و "تین شین" یکی دیگر از ژنرال های عالی رتبه ارتش، جایگزین او شد که پیش تر به عنوان نخست وزیر این کشور خدمت می کرد. او با کنار گذاشتن یونیفرم نظامی، آغازگر یک حکومت ظاهرا غیر نظامی شد. بر خلاف دیگر مقامات رژیم، تین شین به کشورهای منطقه سفر کرد، بطوریکه بسیاری از دیپلمات های آسیایی او را می شناختند. او طی این سفرها دریافت همسایگان برمه از مزایای تجارت و فناوری بهره مند هستند در حالیکه کشور خودش در رکود به سر می برد.
روزگاری شهر یانگون یکی از شناخته شده ترین شهرها در آسیای جنوب شرقی بود. تین شین می دید که در حال حاضر چقدر این شهر از شهرهایی نظیر بانکوک، جاکارتا، سنگاپور و کوآلالامپور عقب مانده است. بنا بر آمار بانک جهانی تنها 0.2 درصد از مردم برمه در سال 2010 از اینترنت استفاده کرده بودند. به دلیل عدم سرویس دهی کامل تلفن همراه، گوشی های هوشمند در این کشور وجود نداشت. هیچگاه تفاوت برمه با همسایگانش تا این اندازه مشخص نبود.
در ژانویه 2011 برای نخستین بار با آنگ سان سوچی که به تازگی آزاد شده بود، تلفنی صحبت کردم تا نظر او را در رابطه با تحولات اخیر کشورش جویا شوم. بعد از این همه مدت، شنیدن صدای او هیجان انگیز بود. به نظر می رسید آزادی انرژی مضاعفی در او به وجود آورده است. او بابت حمایت قاطعی که آمریکا و روسای جمهور ما در هر دو حزب در طول سالیان گذشته از او به عمل آورده بودند، قدردانی کرده و درباره عروسی دخترم از من پرسید. حزب سیاسی تحت حمایت او در حال سازماندهی بود و تلاش می کرد تا خطوط قرمز دولت جدید را بشناسد. به سوچی گفتم که دولت آمریکا درصدد یاری رساندن به او است و آمادگی دارد تا تجربیات جنبش های دموکراسی خواهانه در دیگر نقاط جهان را در اختیار آنها قرار دهد. من همچنین افزودم: "امیدوارم روزی موفق به دیدار شما شوم، و یا اینکه شما بتوانید برای ملاقات با من به آمریکا بیایید."
هیلاری کلینتون در وزارت خارجه آمرکا با سوچی دیدار میکند
بهار همان سال، تین شین به عنوان رئیس جمهور برمه رسما سوگند یاد کرد. نکته قابل توجه این بود که سوچی نیز برای صرف شام به خانه کوچک و ساده رئیس جمهور جدید دعوت شده بود. چنین حرکتی از سوی قدرتمندترین چهره کشور نسبت به این زن قابل تامل بود چرا که نظامیان از او به عنوان یکی از بزرگترین دشمنان خود نام می بردند. آنها شامی را که همسر تین شین تدارک دیده بود، در کنار نقاشیای از پدر سوچی صرف کردند. این افراد بار دیگر تابستان همان سال یکدیگر را در ناپیداو ملاقات کردند. آنها در نخستین ملاقات سعی در محک زدن یکدیگر داشتند. طبعا مخالفان دولت و ژنرال ها موضعی محتاطانه در برابر یکدیگر داشتند. با این حال بی تردید رخدادی در حال شکل گیری بود.
می خواستم آمریکا در تسریع اهداف مثبت دولت جدید برمه نقش سازنده ای ایفا نماید. با این حال قرار نبود پیش از موعد آغوش خود را برای آنها باز کنیم و یا از قدرتی که اعمال تحریم های شدید علیه آنها در اختیار ما قرار می داد، غافل شویم. بازگشت دوباره سفیر آمریکا به این کشور نه تنها گام بلندی به شمار می رفت بلکه قدری نیز زودهنگام بود. با این حال، آزمودن نیات و مقاصد تین شین مستلزم وجود یک راه ارتباطی دیپلماتیک جدید بود.
در یکی از جلسات از کورت و اعضای تیم او خواستم تا برای گام بعدی مجموعه راهکارهای جدیدی را پیشنهاد دهند. بدین ترتیب، یک کارشناس خبره در امور آسیا به نام "درک میچل" به عنوان نخستین نماینده ویژه آمریکا در برمه معرفی شد. این سمت بنا بر قانونی که در سال 2007 از سوی تام لانتوس فقید به کنگره ارائه شد و در سال 2008 به تایید رئیس جمهور بوش رسید، ایجاد شد ولی تاکنون شخصی تصدی آن را بر عهده نگرفته بود. اعزام نماینده ویژه به برمه به اندازه تعیین سفیر در این کشور اعتبار نداشت با این حال می توانست راه را برای برقراری رابطه بهتر با این کشور هموارتر سازد.
رودخانه "ایراوادی" از میان برمه عبور می کرد و از شمال به جنوب این کشور جریان داشت. این رودخانه قلب فرهنگ و تجارت برمه به شمار می رفت. جورج اورول [نویسنده] این رودخانه را اینگونه توصیف می کند: "ایراوادی همچون تکه های الماس که نور خورشید را به خود جذب می کنند، می درخشد" و شالیزارهای پهناور برنج آن را احاطه کرده اند. در سراسر مسیر رودخانه تا دریا تنه درختان ساج جنگل های اطراف بر روی آب شناورند. آب رودخانه ایراوادی از یخچال های طبیعی کوه های هیمالیا تامین می شود. این رودخانه با عبور از کانال و سیستم های آبرسانی متعدد، مزارع و روستاهای واقع در شمال و جنوب این کشور و همچنین دلتای پهناور و حاصلخیز ایراوادی را سیراب می کند. ایراوادی همچون رود گنگ در هند و مکونگ در ویتنام، از جایگاه ویژه و محترمی در جامعه برمه برخوردار است. به گفته سوچی، این رود "شاهراه بزرگ طبیعی و منبع سرشار غذا، زیستگاه گونه های جانوری و گیاهی مختلف، حامی سبک سنتی زندگی مردم و الهام بخش بسیاری از اشعار و آثار ادبی در این کشور است."
سوچی در جمع حامیان کمپین مقابله با پروژه احداث سد روی رودخانه ایراوادی
با وجود تمامی مسائل، یک شرکت دولتی چینی فعال در زمینه تولید برق توانسته بود با استفاده از روابط طولانی مدت خود با ژنرال های حاکم، اجازه احداث اولین سد برق آبی در قسمت بالادست رودخانه را کسب نماید. علی رغم آنکه اجرای چنین پروژه عظیمی سود هنگفتی نصیب چین می کرد، آسیب ها و صدمات بسیاری بر اقتصاد محلی و اکوسیستم وارد می آورد. قرار بود این سد که "مائیتسون" نام داشت، به همراه شش سد دیگر که به دست چینی ها در شمال برمه ساخته شده بود برق مورد نیاز شش شهر جنوبی چین را تامین کند. تا سال 2011 کارگران چینی با کلاه های ایمنی به سرچشمه های رودخانه ایراوادی واقع در تپه های دورافتاده شمال برمه گسیل شدند، جایی که محل زندگی جدایی طلبان "کاچین" بود. در نتیجه آغاز عملیات حفاری، تونل سازی و ساخت و ساز در این منطقه، هزاران تن از روستاییان آن ناحیه مجبور به نقل مکان شدند.
البته اجرای چنین پروژه مخربی در کشوری که سال ها تحت حاکمیت حاکمان خودکامه و هوس باز بوده است، تعجب برانگیز نیست. با این حال واکنش عامه مردم شگفت آور بود. ساکنان بومی کاچین از همان آغاز با ساخت این سد مخالف بودند. به تدریج این مخالفت ها به مناطق دیگر نیز راه یافت بطوریکه حتی روزنامه هایی که تحت سانسورهای شدید دولتی قرار داشتند اقدام به انتشار مطالب مرتبط با آن نمودند. فعالان مدنی به یک بیانیه زیست-محیطی 9 صفحه ای دست یافته بودند که از سوی دانشمندان چینی تدوین شده بود. در این بیانیه نسبت به اثرات مخرب ناشی از احداث این سد بر ماهی ها و حیات وحش قسمت های پایین دست رودخانه و همچنین نزدیکی محل ساخت آن به خط اصلی گسل زمین لرزه هشدار داده و لزوم و منطق اجرای چنین پروژه ای را زیر سوال برده بودند.
خشم ناشی از اثرات مخرب زیست محیطی سد مائیتسون بر رودخانه مقدس ایراوادی به تنفر عمیق مردم از دولت چین به عنوان اصلی ترین حامی خارجی رژیم نظامی این کشور، مبدل شد. همانطور که پیش تر در بسیاری از حکومت های خودکامه مشاهده کرده بودیم، سانسور احساسات ملی گرایانه بسیار دشوارتر از کنترل مخالفت هاست. بدین ترتیب، موجی از خشم عمومی به شکل بی سابقه ای برمه را در برگرفت.